هميشه در ارتفاعي از جو ديگه هيچ ابري وجود نداره.اگه يه وقتي ديدي آسمون دلت ابري بود ، بدون كه به اندازه كافي اوج نگرفتي .آدمهايي كه زميني مي مونند هميشه دلشون ابريه . اما انسانهاي پاك آسمون دلشون آبي آبيه .
مي دوني چرا؟يه كم از گناه فاصله بگير اون وقت خودت مي فهمي .
خدايا.... چه خوش است .... در دشت آرامش ياد تو گام برداشتن با نگاه مهرباني تو نفس كشيدن و با تبسم رضاي تو به سر بردن
بعضي اوقات به خودم مي گم احمد: از خدا خجالت نمي کشي تواين عالم که همه جايش محضر خداست ٫روي زميني که از خداست ٫اون هم با دست و پا و چشمي که خدا بهت داده اينقدر گناه مي کني؟بعدش دستهامو به آرومي مي برم طرف آسمون و مي گم خدايا:مي دونم نمکتو خوردم ولي نمکدونو شکستم٫مي دونم نا شکريت کردم . مي دونم اونطور كه شايسته اي تورو عبادت نكردم.اما هر قدر هم که گناه کرده باشم بازم در برابر درياي رحمت تو خيلي ناچيزه .من به اميد رحمت و مهربوني تو مي يام در خونه ات. چرا كه من جز تو کسي رو ندارم الهي و ربي من لي غيرکبعدش کم کم احساس مي کنم گونه هام زير شلاق بارون اشک سرخ شده. دلم آروم مي گيره و اين نشونه ايست که او منو داره صدا مي زنه . عجلو به الصلاه......لحظه وصل فرا رسيده و من با صدايي آروم مي خونمش٫صدايي که در تمام سلولهاي بدنم مي پيچه الله اکبر ....و اين آغاز اتصال به منبع لايزال اوست.