سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در قلب خود عشق را بپرور . زندگی بدون عشق مانند باغی بدون آفتاب است که گل ها در آن مرده اند.









سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو را هرگز نمی بخشم - از محبت گل ها خار می شود


خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
17084

:: بازدید امروز ::
4

:: موضوعات وبلاگ ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ ::

سکوت شب
تو را هرگز نمی بخشم - از محبت گل ها خار می شود

:: دوستان من ::



شمیم عشق اللهی
تاشقایق است زندگی باید کرد
شناخت خود یعنی انتخاب آینده
شکوفه نرگس
مبادا روی لاله ها پا گذاریم
مهر پروری
شگفتی های طبیعت

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

::

:: مطالب بایگانی شده ::

بهار 1385
زمستان 1384

85/1/4 :: 8:31 صبح


گناهت را نمی‌بخشم

نگاهت را نمی خواهم
لبانت را نمی‌بوسم

گل مسموم عشقت را نمی‌بویم

دگر افسانه عشق تو را با کس نمی‌گویم

دگر جادوی چشمانت به جانم بی اثر باشد

دگر آغوش گرمت بهر من مگشای

که این مجنون سرگردان، ز عشقت بی‌خبر باشد

مرا عشق دگر باشد

زمانی گر تو محبوب من بی‌خانمان بودی

کنون یاری دگر محبوب‌تر باشد

زمانی گر تو هم آرام جان بودی

کنون آرام جانم دیگری باشد،

چه شبها، بی تو در دریای غمها غوطه‌ور گشتم

چه شبها با خیالت از دو عالم بی‌خبر گشتم

بدنبال تو، من آواره بر هر کوی و در گشتم

به امید وفایت هر زمان آشفته‌تر گشتم

نگاه گاه گاه تو قرار از من ربود آخر

ولی افسوس عهدم را شکستی بی وفاآخر
!
اما چه زود ...!

تو جانم را به سوز و ساز غمها آشنا کردی

تو اول بار آغوش محبت بهر این بیچاره واکردی

به طوفان بلا خود را رها کردی

نگاهت رنگ عشق و مهربانی داشت

دریغ از آن همه افسانه‌های تو

دریغ از آن همه شوقی که افکندم به پای تو

شکستی عهد عشق آسمانی را

گل بی‌بوی عشقت را به دست دیگری دادی

که او نیز همچو من

شود بیمار عشق تو

ندانستی که هرگز عاشقی چون من نخواهی داشت

ندانستی که هرگز دیگری چون من برایت سر نخواهد داد

اگر یار جدیدت سیم و زر دارد

اگر دیبا

اگر الماس و یاقوت و گهر دارد

اگر او زیور از من بیشتر دارد

بدان !

الماس شوق من

بدان !

یاقوت اشک من

بدان !

رخسار زرد من

بسی از گنج‌هایش قیمتی ارزنده‌تر دارد

تو گر عشق مرا

این سان به باد نیستی دادی

تو گر ویرانه‌کردی آشیانم را

تو گر نشنیدی آوای فغانم را

تو گر دادی به طوفان جسم و جانم را

بدان !

من هم دگر در آرزوی بوسه‌ای

جان نمی‌بخشم

نگاهت را نمی‌جویم

لبانت را نمی‌بوسم

دگر افسانه عشق تو را با کس نمی گویم

اگر عمری وفا کردم

پشیمانم

دلم را گر به عشقت آشنا کردم

پشیمانم

تو را دیگر رها کردم

پشیمانم

پشیمانم ...!!!
 


danceage.comhttp://www.danceage.com">DanceAge.com>